شما عضو سایت نیستید, لطفا از طریق این لینک برای ثبت نام اقدام نمایید.    
mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam mantiscccam

به سایت بزرگ و تخصصی mantiscccamخوش امدید . فروش ویژه اکانت های حرفه ای {cccam-mgcamd }منتیس سیسیکم با چهار ابر سرور قوی و قدرتمند اماده میزبانی شما عزیزان میباشد ..شایان ذکر هست دیتا سنترهای سرورهای ما مستقر در سویس و المان میباشد با پورت کاملا اختصاصی 8گیگ بدون قطعی بدون فریز با اب تایم 24 ساعت ..عزیزان میتوانند خرید رو بصورت انلاین انجام بدن و انی هم تحویل بگیرند.. برای خرید به ادرس زیر بروید


بازگشت   mantiscccam > تالار مذاهب و ادیان > زرتشتی

پاسخ
 
LinkBack ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 03-05-2013, 13:39   #1
کاربر فعال
 
Federal.Police آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Aug 2012
محل سکونت: ***** **
نوشته ها: 903
تشکر: 0
تشکر شده 52 بار در 45 ارسال
23 جايگاه فرشته در دين زرتشت

جايگاه فرشته در دين زرتشت

در گاتهاي زرتشت، از فرشته (ايزد) سخني نرفته است هر چند از «سروش»، «آذر» و «اشي» نام برده شده است بدون آنکه آنها را فرشته (ايزد) بخواند. تنها در نوشته هاي پس از گاتها عنوان «ايزد» به آنها داده شده است. در نوشته هاي ديني بعد از گاتها از ايزدان بسياري نام برده شده است و شايد شمار آنها از هزار فزون تر باشد و حتي نيايشهايي براي برخي از آنها نوشته شده است. گروهي از دانشمندان باور دارند که «موضوع فرشته از دين زرتشت وارد ساير اديان از جمله دين يهود شده و از آنجا به ديگر اديان ابراهيمي راه پيدا کرده است» دکتر فرهنگ مهر اعتقاد دارد که اين ادعا حقيقت ندارد.
او به هانري کربن نيز در اين خصوص اعتراض دارد. هانري کربن معتقد بود که فرشته شناسي مهم ترين بخش دين زرتشت است. فرشتگان در اوستاي جوان تر آمده اند و «ايزد» خوانده مي شوند که به معناي شايسته نيايش است. در چگونگي ورود آنها در اوستاي جوان تر، ديدگاه هاي چندي وجود دارد. بيشتر ايزدان، خدايان پنداري هستند که آرياييان ايراني پيش از اشوزرتشت، آنها را مي پرستيدند.
اشوزرتشت که يکتاپرستي را آموزش مي داد، حتي نخواست نامي از خدايان پنداري درگاتها ببرد. از اين رو مي بينيم که حتي از «ميترا» که يکي از خدايان مهم پيش از زرتشت بود، نامي در گاتها برده نشده است. پيش از زرتشت، مغان، پاسداران دين و پسران خدايان پنداري بودند. پس از گاميابي اشوزرتشت به گسترش يکتاپرستي، بازار مغان از گرمي افتاد. به نظر مي رسد که در سده هاي بعدي، اين خدايان پنداري با پايين آمدن پايگاهشان به نام ايزادان (فرشتگان) آفريده اهورامزدا در نوشته هاي ديني وارد شدند و به صورت پاسداران عناصر طبيعت، نگاهدارنده و ميزان ارزشهاي اخلاقي اهورايي و داور رفتار آدميان، انجام وظيفه مي کردند. و اين به خودي خود، کار زيبايي بود. هر چند «فرشته» دربيشتر دينها هست ولي طبيعت و کار آنها در دينهاي مختلف، متفاوت است.
بنابراين بهتر است در دين زرتشتي از «ايزد» گفت و گو کنيم و نه از «فرشته» تا اشتباهي پيش نيايد. اگر ايزدان را در معناي تاريخي و فلسفي آنان بپذيريم، بايد به ژرف بيني و دورنگري خردمنداني که با پافشاري بر تقدس طبيعت و عناصر آن، در نگاهداري محيط زيست کوشيده اند، درود بفرستيم. بي خود نيست که امروز دانشمندان، از دين زرتشت به عنوان نخستين ديني که به حفظ محيط زيست توجه کرده است ياد مي کنند. «ايزد» درگاتها نيست و ساخته نوشته هاي پس از اشوزرتشت است که در نوشته هاي ديني راه مي يابد و شماره آنها با گذشت زمان افزون شد و از هزار بالاتر رفت.
تقسيمات ايزدان
ايزدان را بنا به اهميت به بزرگ و کوچک بخش مي کنند. براي نمونه ميترا (مهر) ايزدي بزرگ ولي اشي (پاداش نيکي) ايزد کوچکي است. از ديدگاهي ديگر، ايزدان را به دو گروه مينوي و مادي بخش کرده اند. ايزدان مينوي پاسداران رفتارها و چيزهاي مينوي هستند مانند رشن (راستي )، ورهرام (پيروزي)، و آخشتي (صلح و آشتي)، دانا (وجدان يا دين)، چيستي (دانش)، رتا (دهشمندي) و ايزدان مادي پاسداران چيزهاي مادي هستند مانند هوخشترا (خورشيد)، منگها (ماه)، ونت (ستاره)، تيشتر (باران)، زم (زمين). مهر (ميترا) از مهم ترين خدايان آريايي است که جاي خود را با نام ايزد (فرشته) در فرهنگ زرتشتي استوار کرده است. درازترين يشت در نيايش مهر سروده شده است. او نيرومند، کوشا، درست، باشکوه و بدون گذشت است. از نظر اخلاقي، ميترا پاسدار راستي (از اين بابت همکار رشن) و پاسدار پيمان (قرارداد) است. هر کس پيمان شکني کند، مورد باز خواست ميترا است و تنبيه مي شود. از نظر دنيايي، ميترا پاسدار نور (از اين بابت همکار ايزد هورخشئتا يا خورشيد) و نگهبان کشتزارهاست.
سروش، آموزگار و پيام آور دين است. او گوش جهاني همه نيکوکاران (اشوان) و آورنده پيامهاي اهورايي براي آنهاست. زرتشت آرزو مي کند که مردمان آن گونه رفتار کنند که سروش با همه ي آنها در ارتباط باشد. در اوستا ايزداني منسوب به وجدان و دين (دانا)، دانش (چيستي)، بخشندگي (رتا)، صلح و آشتي (آخشتي)، پيروزي (ورهرام يا ورترغنه)، تندرستي (آريامن)، پاداش نيک (اشي) و شادماني زندگي (رمان)... هستند.
اهورا مزدا
با آنچه درباره ايزدان گفته شده و با همه زياده رويهايي که در نيايش برخي از آنها شده است، (در تيريشت اهورامزدا از ايزد نشتر درخواست مي کند که به ميزان باران بيافزايد!) سنت نيايش ايزدان با دانستن اينکه آنها فروزه و آفريده خداوند هستند پسنديده و پذيرفتني است. خلاصه آنکه اشوزرتشت به يک آفريننده و نگاهدارنده جهان باور داشت. آفريننده و نگاهدارنده اي که بر همه چيز دانا و توانا و در خور ستايش است. او در همه جا هست. او بي کران، جهان بروني، جهان دروني و اهورايي است. او کلي است و همه هستيها از اوست. او دست اندرکار «هستي» است، او آغاز و انجامي ندارد. آدمي که جزئي است، نمي تواند کلي (اهورامزدا) را ببيند و يا آن را به درستي تعريف کند. اهورامزدا را تنها از راه فروزه هايش مي توان شناخت. او دهنده خوبيهاست و بدي در آستان او راه ندارد. او سازنده است و ويراني نمي شناسد. او از هستي خود مي دهد و پديد مي آورد. او گوهر و دهنده خرد، راستي و داد، آرامش و مهر، نيروي برگزيده و شهرياري اهورايي، رسايي و فراگيري، جاوداني و بي مرگي است. آفرينندگي، دهندگي و سازندگي يک فراگرد پويا و در فروزه سپنتامينيو هميشه با اهورامزدا بوده و هست. نظام هستي و پيشرفت بنابر قانون دگرگوني ناپذير اشا پيوسته در جريان است. آدمي در تصوير (شبه اخلاقي) اهورامزدا پديد آمده و دارنده پرتوي از فروزه هاي اهورايي است و اين امر آدمي را همکار اهورامزدا مي کند تا با کاربردن آزادي خود، با بهره بري از خرد، وجدان، بينش و کارکردن، طبق قانون اشا، جهان را پيشرفت داده و خود به سرمنزل شادي و روشنايي برسد. آنان که به دروغ و بدکاري بگروند، به اندوه و افسوس دچار مي شوند. از خود و خداوند بيگانه مي گردند. اهورامزدا جهان و آدميان را در خرد (وهومن) پديد آورد، در وجدان (دانا) شکل داد، در سازندگي (سپنتامينيو) نمود خارجي بخشيد و در راه راستي و داد (اشا) پيشرفت داد، با آرامش و مهر (آرميتي) هم آهنگي بخشيد تا با نيروي اهورايي و خوبي (خشترا) به رسايي (هاروتات) و جاودانگي (امرتات) برسند.
پيامبران پيش و پس از زرتشت به روايت کتب زرتشتي
گاتها، نام هيچ پيامبري را نياورده است. ولي، اوستا از کيومرث و جمشيد به عنوان «نيم پيامبران»ي که پيش از زرتشت بوده اند، (به بخشي پيشتازرتشتيان مراجعه فرماييد)، نام مي برد. بنا به اساطير کيومرث که نخستين انسان بود، از سوي خدا قانوني دريافت داشت و جمشيد به پيامبري خوانده شد ولي چون او از ناتوانيهاي خودش آگاه بود و مي دانست که به انجام اين کار بزرگ موفق نخواهد شد، دعوت را نپذيرفت. همچنين گاتها درعين اينکه نمي گويند که زرتشت آخرين پيامبر است، ظهور پيامبري ديگري را هم پيش بيني نمي کند. گاتها مي گويد که دين زرتشت بهترين دين و پسنديده ترين راه زندگي است.
سوشيانت در گاتها
در گاتها از نجات دهنده سخن رفته است. سوشيانت در گاتها يک نام عام است و براي نجات دهندگان بشريت به کار برده شده است اوستاهاي بعدي، از سه سوشيانت ويژه نام برده شده است. آنچه که بايد در اينجا ذکر شود اين است که اين سه سوشيانت همه از تخمه ي زرتشت بايد باشند.
سپنتامينيو و آفرينش
در زبان همگاني، هر توليد و اختراعي، آفرينش (خلق) است. در عرف، ساختن بمب ئيدروژني ويران کننده و پديدآوردن نيروگاه اتمي سازنده انرژي سودمند به شکل الکتريسيته هر دو خلاقيت و نوآوري است. در عرف مادي، سازندگي ويرانگري ملاک خلاقيت نيست ولي در دين زرتشتي تنها سازندگي، آفرينش است. در زبان زرتشتي نوآوري ويرانگر را انگره مينيو و نوآوري سازنده سپنتامينيو مي خوانند.«مينيو» به چم (معني) انديشه ياوران است. در گفته هاي گاتها «انديشه» و «روان» به گونه اي ناگسستني درهم آميخته اند. ستيز سپنتامينيو، در انديشه، گفتار و کردار، همکاري با انگره مينو (روان و انديشه بدو ويرانگر) است. روان و انديشه بد، همان اهريمن است. بدانديش، بدگفتار و بدکردار، چون در راستاي انگره مينيو گام برمي دارد، همکار اهورامزدا نبوده بلکه دشمن خداست. چنين فردي برخلاف قانون پيشرفت (اشا) در کار است. در اديان و فلسفه هاي گوناگون اصطلاحات همانندي مانند شيطان و ابليس (satan يا devli) با تعابير متفاوت به کار مي رود که ممکن است باعث اشتباه شود. از اين رو در گفتگوي آفرينش در هر ديني بايد به معنا و محتواي واژه ها توجه داشت. مفهوم آفرينش در دين زرتشت با ديگر دينها، تفاوتهاي زيادي دارد و هر گفتگويي درباره آن، نياز به پژوهش درباره آغاز، محتوي و ساختار آن در ارتباط با زمان و فضاست.
آفرينش در دين زرتشت و اديان ابراهيمي
در اديان ابراهيمي خداوند جهان را از «هيچ» (ex niihilo) آفريده است. در تورات آمده است که: خدا گفت «روشنايي شود و روشنايي شد خدا گفت زمين نباتات بروياند، علفي که تخم بياورد و درخت ميوه اي که موافق جنس خود ميوه آورد که تخمش در آن باشد بر روي زمين و چنين شد خدا گفت زمين جانوران را موافق اجناس آنها بيرون آورد، بهايم و حشرات و حيوانات زمين به اجناس آنها چنين شد....» (سفر پيدايش 1:24). در قرآن آمده است که: «خدا آسمان و زمين را براي غرض محقق و حکمتي بزرگ آفريد... (قرآن مجيد: سوره ي نحل آيه 3) .خدا انسان را از آب نطفه بيافريد... و چهار پاياني را براي انتفاع شما نوع بشر خلقت کرد... و اسب و اشتر و حمار را براي سواري و تحمل، مسخر شما گردانيد و چيز ديگري هم که شما هنوز نمي دانيد براي شما خواهد آفريد...» به اين ترتيب، در مذاهب ابراهيمي، خداوند جهان و موجودات را از هيچ آفريده و همچنين خداوند همه چيز را آفريد: خوب و بد، فرشته و ابليس، زندگي و مرگ ... به علاوه همه چيز را در مدت معين (شش روز) خلق کرد و روز هفتم به استراحت نشست. سنت زرتشتي، خلقت از «هيچ» را قائل نيست. همچنين خداوند تنها خوبي را آفريده است. بدي ساخته و داده خدا نيست. چون خلقت با خدا و در خدا بوده است و مدت معين براي خلقت ذکر نشده است. فلاسفه زرتشتي، همچنين به نظر آفرينش از هيچ و آفرينش در مدت شش روز، ناباوري نشان داده اند. آفرينش در سنت زرتشتي، دهشمندي و سازندگي اهورامزدا است و از اين رو شايد «نشأت» به آن نزديک تر باشد تا «خلقت»، هر چند نشأت هم نيست. خداوند جهان و موجودات را شکل داده است. پيش از اين گفتيم که واژه هايي که آفرينندگي اهورامزدا را در گاتها نشان مي دهند داتار به چم دهنده و تشا به چم شکل دهنده و سازنده است. اهورامزدا از هستي خود جهان و آفرينندگان را ساخت و داد. آفرينش هميشه با اهورامزدا و در اهورامزدا و در سپنتامينيو نماد آفرينش اهورامزدا بوده است. آفرينش در خدا و همانند او قديم است. سپنتامينيو که پويايي آفرينش را نشان مي دهد و طبق قانون اشا در کار است، ازلي و ابدي است. خود اشا هم که قانون آفرينش را نشان مي دهد و فروزه اهورامزدا است، ازلي، ابدي و غيرقابل تغيير است. خلاصه کهن بودن آفرينش، نخستين تفاوت دين زرتشتي با دينهاي ابراهيمي در زمينه آفرينش است.
دومين تفاوت دين زرتشت با اديان ابراهيمي اين است که خداي زرتشت، آفريننده بدي و ابليس نيست. اهورامزدا تنها خوبيها را آفريده است و سپنتامينيو خود تجسم همه ي خوبيها در اين جهان است. از همين رو اهورامزدا خشم نمي کند، انتقام نمي گيرد و ويران نمي کند. او آن چنان والايي و شکوهي دارد که اين گونه بازتابها در آستانش راه ندارند. در دين زرتشتي، خشم و ويرانگري کار آنهايي است که با گزينش راه نادرست در زندگي، بر عليه سپنتامينيو اقدام مي کنند. اين بدي، خشم، دروغ و ويرانگري را انگره مينيو مي خوانند.
سومين تفاوت اين است که در دين زرتشتي، پرسش اينکه چرا خداوند جهان يا آدميان را خلق کرده، مطرح نمي شود. خلق کردن در ذات خداوند است. خلقت آدمي هم جزئي از خلقت کلي است و محتاج دليل خاص نمي باشد.
وظيفه آدمي در کارگاه آفرينش
در درون کارگاه بزرگ آفرينش، در جريان اين پويايي و جنبش ناايستا، آدمي وظيفه ي ويژه اي دارد. او به عنوان همکار اهورامزدا بايد درپيشرفت جهان و آفرينش، کار و کوشش کند. آدمي در تصوير اخلاقي اهورامزدا و با پرتوهايي از فروزه هاي اهورايي پديد آمده است. طبيعت اين خلقت، ايجاب مي کند که آدمي همکار اهورامزدا باشد. اهورامزدا با کمال خود، نيازي به اين همکاري ندارد. ولي، اين همکاري ضامن خوشبختي آدمي است. از اين رو به باور من، طبق توصيفي که از اهورامزدا در گاتها شده است، خداوند آرماني ندارد. ولي، آفرينش با توجه به آزادي که به آدمي در گزينش راه زندگيش داده، آرمان دارد و آدمي هم بايد آرمان داشته باشد. گاتها اين آرمان را که همان راه درست زيستن و رسيدن به خوشبختي باشد نشان مي دهد.
نحوه پيدايش آدم در دين زرتشت
خلقت انسان در اديان ابراهيمي با آدم و حوا ارتباط پيدا مي کند و آدم و حوا بخش مهمي از آن اديان را تشکيل مي دهد. در تورات آمده است که: «خداوند خدا آدم را از خاک زمين به سرشت و در بيني وي، روح حيات دميد و آدم نفس زنده شد.» در قرآن آمده است که: «همانا آدمي را از گل خالص آفريدم، پس آن گاه او را نطفه کرده، در جايي استوار قرار داديم ... آن گاه نطفه را علقه، و علقه را گوشت پاره، و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوآنهاگوشت پوشانديم، پس از آن خلقي ديگر انشاء نموديم. راجع به ترتيت پيدايش زن و مرد تورات مي گويد که: «پس خداوند آدم را به صورت خود آفريد ايشان را نر و ماده آفريد. خداوند خدا خوابي گران بر آدم مستولي گردانيد تا به خفت و يکي از دندهايش را گرفت و کوشش در جايش پر کرد و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زني بنا کرد و وي را به نزد آدم آورد... و آدم گفت همان اين است استخواني از استخوانهايم و گوشتي از گوشتم. از اين سبب نساء ناميده شود زيرا که از انسان گرفته شده است.
آدمي در گاتها
در گاتها چيزي درباره چگونگي پيدايش آدم نيست، گاتها تنها مي گويد که آدمي داراي تن (تنو) و روان (اوروان) است. براي عناصر مادي بدن واژه گئتا و براي استخوان آزادي، و براي کالبد، کرپا، به کار رفته است. درباره روان در گاتها، منش (من)، وجدان و اخلاق (دانا)، بينش (ب ادا)و فرشته اهورايي و راهنماي روح (فروهر) سخن گفته است. همچنين گاتها از خوارنه (توانايي اهورايي رهبري)، و از خرد (خرتو) نام برده است. بيشتر سخن گاتها درباره انديشه هاي توأمان است که از هنگام کودکي در انديشه و گفتار و کردار آدمي پديدار شده، و رفتار آدمي را شکل مي دهند. يکي از اين دو انديشه سازنده و خوب (سپنتامينيو) و ديگري انديشه ويرانگر و اهريمني (انگره مينيو) است. از برخورد اين دو انديشه (ياوران)، زندگي و نازندگي، روشنايي و ناروشنايي ... و به طور کلي هر پديده با نبودن آن پديده (به صورت تز و آنتي تز) خودنمايي مي کنند در اين باره پس از اين به درازا گفتگو خواهم کرد. درباره آدم، گاتها بيش از اين چيزي نمي گويد. ولي در اوستايي که سده ها پس از گاتها نوشته شده، سخن بيشتري درباره پيدايش جهان و آدميان آمده است. در اوستا از مشي و مشيانه به عنوان دو گياهي که توأمان از زمين روئيدند و بعدا تبديل به انسان - يکي زن و ديگري مرد - شدند، سخن رفته است. اين تحول آدمي را به ياد مولوي مي اندازد که گفت:
از جمادي مردم و نامي شدم *** از نما مردم به حيوان سرزدم
انسان نخستين در اوستا
در اوستا همچنين از آفرينش «کيومرث» به عنوان نخستين انسان فاني يا الگوي انسان فاني و گاو به عنوان نخستين حيوان يا الگوي حيوان و همچنين از گياه سخن رفته است. اهريمن بر عليه کيومرث توطئه کرد تا او را به نيستي بکشاند. سروش اهورايي را از خطر آگاهاند ولي اهريمن کار خود را کرد و کيومرث کشته شد. نطفه هاي کيومرث توسط خورشيد، پاک و نگاهداري و سپس به زمين برگردانده شد. از تخم کيومرث دو گياه (يک کرفس دو شاخه) چسبيده از زمين روييده و به زودي درختي تنومند شد. دو. شاخه درخت تبديل به دو انسان، يکي زن و يکي مرد، شد که به نام مشي و مشيانه خوانده شده اند. از تنه تنومند درخت، نژادهاي گوناگون پديد آمد. در بندهشن از کيومرث با عنوان پدر نژاد انسان نام برده شده است. همچنين در آن کتاب از زني بدکاره «جه» (jeh) اسم برده شده که کيومرث را فريب مي دهد. معلوم نيست که «جه» از چه نژادي است و از کجا پديد مي آيد! برخي نويسندگان کوشش کرده اند که اين مشي و مشيانه را معادل آدم و حوا معرفي کنند؟ مسالمت آميز بين خوبي و بدي مردود است. در نتيجه گاتها دروغ مصلحت آميز را ناپسند مي داند. همچنين، دين زرتشت مخالف تقيه است. دروغ گفتن يا راست نگفتن به خاطر حفظ جان يا مال و يا هر دليل ديگري، مردود است.
Federal.Police آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
جايگاه, در, دين, زرتشت, فرشته


مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است
Trackbacks are فعال
Pingbacks are فعال
Refbacks are فعال


موضوعات مشابه
موضوع نویسنده موضوع انجمن پاسخ ها آخرين نوشته
تاريخچه اديان ايران ( زرتشت ) Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:43
سوشیانت Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:42
اهورا مزدا Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:41
ارزش انديشه زرتشت در جهان امروز Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:37
نقش انسان در بینش زرتشت Federal.Police زرتشتی 0 03-05-2013 13:34


اکنون ساعت 09:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin Version 3.8.7
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Search Engine Optimization by vBSEO 3.6.0

سايت منتيس سيسيکم بزرگترين انجمن شرينگ در سال 1391 تاسيس شده است و همواره کوشيده است تا بهترين و با کيفيت ترين اکانتهاي سي سي کم را به مشتريان خود ارائه دهد . همچنين سايت منتيس سيسيکم بر گرفته از بهترين اموزشها در زمينه ماهواره و تعميرات و ديگر موارد ميباشد
PostMan By Cultural Forum | Study at Malaysian University