روزی از بيابانی گذر ميکردم روي تخته سنگی نوشته شده بود اگر جوانی عاشق شد چه کند؟ زير آن نوشتم صبر کند ...... براي بار دوم از انجا عبور کردم زير نوشته ام نوشته شده بود اگر صبر نداشت چه کند؟ با بي حوصلگی نوشتم بميرد بهتر است......براي بار سوم از انجا گذر کردم به جاي اينکه زير نوشته ام را بیابم جوانی را مرده يافتم.... !!!!!!!!!

اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم

هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی .پر کلاغ رو سفید کنی.آتیشو بوس کنی توی آب یه نفس عمیق بکشی .اون موقع منم میتونم فراموشت کنم

زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است

جدايی هم يه قسمتی از عشق هستش چون اونايی که جدا از هم هستن هنوز عاشقن
حتی اگه نتونن اينو به هم اعتراف کنن ...
جدايی عشق های کوچيک رو محکوم به فنا ميکنه اما عشق های واقعی و بزرگ رو خيلی والاتر و بزرگتر ميکنه درست مثل بادی که شعله شمع رو ، خاموش ، و شعله آتش رو ، بيشتر ، ميکنه

نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني . ــ نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم