نمایش پست تنها
قدیمی 01-19-2013, 01:17   #3
jafar007
کاربر فعال
 
jafar007 آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2013
نوشته ها: 291
تشکر: 0
تشکر شده 9 بار در 9 ارسال
پیش فرض

1.اين استدلال در قالب يك قياس استثنايي اقامه شده است، به اين شكل كه: الف.اگر خدا قدرت معجزه را به مدعي دروغين نبوت بدهد، با اين كار در حقيقت او را تأييد كرده است، ب. محال است خداوند دروغگو را تأييد كند، در نتيجه: خداوند هرگز قدرت معجزه را به مدعي دروغين نبوت نميدهد و اين بدان معناست كه انجام معجزه توسط يك مدعي نبوت نشانة صدق اوست.

اما مقدمة اول اين استدلال (الف) كه گزارهاي شرطي است، از كجا آمده و دليل آن چيست؟ اصولاً وقتي ميخواهيم براي اثبات دلالت منطقي معجزه برصدق مدعي نبوت دليل بياوريم، باید براي همين گزارة شرطي دليل بياوريم. چرا كه مخاطبان مدعي نبوت با فرض اعتقاد به وجود خداي عالم و قادري كه خالق هستي و علتالعلل همة پديدههاي آن است، پذيرفتهاند كه هر كس هر چه دارد در نهايت از خداست و بنابراين ميدانند كه مدعي نبوت با علم و قدرتي كه خدا به او داده موفق به انجام معجزه شده است. آنها همچنين ميدانند كه خداي عادل و حكيم هرگز دروغگو را تأييد و تصديق نميكند. اما سؤال اصلي آنها اين است كه به چه دليلي بايد اعطاي قدرت معجزه به مدعي نبوت را به معناي تأييد و تصديق او بدانيم و نه چيز ديگر؟ ممكن است (به عنوان مثال) خداوند براي امتحان عقول آدميان و يا امتحان خود مدعي نبوت اين قدرت را به او اعطا كرده باشد. تا وقتي كه در مورد هدف و غرض خداوند از اين كار احتمالات متعدد و مختلف وجود داشته باشد، نميتوان يك احتمال را بدون هيچ دليلي بر احتمالات ديگر ترجيح داد.

استدلال مورد بحث به شكل ديگري هم اقامه شده است و آن اينكه:

اگر خداوند حكيم به مدعي دروغين نبوت - كه تحدي هم ميكند - قدرت بر اعجاز اعطا كند و يا چنين قدرتي را از او سلب نكند، اغراي به جهل و (به عبارتي ديگر) اضلال كرده است و اضلال و اغراي به جهل برخلاف حكمت (خداي) حكيم است[3].

اما اعطاي قدرت معجزه به مدعي دروغين نبوت لزوماً اغراي به جهل و اضلال مردم محسوب نميشود، مگر اينكه از پيش معتقد باشيم: «انجام معجزه توسط يك مدعي نبوت، عقلاً و منطقاً دلالت بر تأييد و تصديق الهي و صدق مدعاي او ميكند.» اما دليلي بر اين مدعا (يا پيشفرض) اقامه نشده است و لذا عاقلان و نكتهسنجان انجام معجزه توسط مدعي نبوت را لزوماً نشانة صدق او نميگيرند و فريب نميخورند و گمراه نميشوند. بنابراين تقرير فوق از برهان مورد بحث نيز دچار دور و مصادره به مطلوب است. شهيد محمد باقر صدر متوجه اين اشكال شده و براي حل آن، دليل فوق را بهگونهاي ديگر بازسازي كرده است. تقرير صدر چنين است:

مقدمه اول: هرچند ظهور معجزه فينفسه و به دقت عقلي.... برنبوت مدعي دلالت ندارد، اما برحسب فهم متعارف ميتواند چنين دلالتي داشته باشد. پس به همين مقدار، اغراي به جهل حاصل ميشود....

مقدمه دوم: اغراي به جهل (يا اضلال مردم) قبيح است.

پس: اظهار معجزه در دست مدعي كاذب قبيح بوده و خلاف حكمت الهي است[4].

معناي استدلال شهيد صدر اين است كه اگر پاي قواعد منطقي و دقتها و نكتهسنجيهاي عقلي در ميان باشد، معجزه به خودي خود و فينفسه دلالتي بر صدق مدعي نبوت نميكند و لذا عقلورزان به دلیل دقتها و نکتهسنجیهای سختگیرانه عقلی و منطقی انجام معجزه را نشانه نبوت مدعی تلقی نمیکنند. اما بالاخره از آنجا كه عوام در اثر جهل به قواعد عقل و منطق و عدم دقت و نكتهسنجي، انجام معجزه توسط مدعي نبوت را دال بر صدق او ميدانند و لذا هر كس معجزه انجام دهد، بسياري از مردم ادعاي نبوت او را ميپذيرند، پس خداوند نبايد قدرت معجزه را به مدعي دروغگو بدهد، چون در اين صورت باعث گمراه شدن و فريب خوردن مردم ميشود. اما این تقرير از برهان نيز با مشكلاتي مواجه است. پيشفرض اثباتناشده و بلكه واضحالبطلان استدلال شهيد صدر اين است كه خداوند بايد جلوي فريب خوردن و گمراه شدن افراد عامي و سادهلوح را _ حداقل در مسائل كلان عقيدتي _ بگيرد، اما خداوند چنين تضمينی نداده و در عمل (يا در عالم واقع) نيز در بسياري موارد چنين نكرده است. فريب خوردن و گمراه شدن انسانهاي سادهلوح و عامي (حتي در مسئله دين و عقيده) داستاني است كه از اول خلقت تاكنون ميلياردها بار اتفاق افتاده است. اعمال شگفتانگیز مرتاضان هندي و سرخپوستان آمريكايي نيز موجب فريب و گمراهي انسانهاي زيادي شده و میشود. اگر پيشفرض مذكور درست باشد، در اين موارد نيز خداوند بايد قدرت انجام اين اعمال را از آنها بگيرد (توجه كنيد كه دليل عقلي تخصيصبردار نيست). ممكن است بگوييد كه اعمال شگفتانگيز مرتاضان نبايد موجب فريب خوردن مردم شود. زيرا اعمال آنها بلامعارض (بيرقيب) نيست و افراد ديگري نيز پيدا ميشوند كه بتوانند مانند كارهاي آنها را انجام دهند، در حالي كه معجزه بلامعارض است و هيچكس نميتواند مثل آن را انجام دهد. اما اين اشكال وارد نيست. اولاً افراد عامي و سادهلوح بنا به فرض، با اين اصول و قواعد آشنا نيستند و به اين تفاوتها توجهي ندارند. ثانياً محور اصلي در استدلال بازسازي شده شهيد صدر «فريب خوردن و گمراه شدن عوام در اثر جهل و ناداني و عدم توانايي در اعمال دقتها و نكتهسنجيهاي عقلي و منطقي» است و بلامعارض بودن يا نبودن اعمال مرتاضان و يا مدعيان ديگر تاثيري در اصل مطلب (باور آنها) ندارد. اگر پيشفرض مورد بحث درست باشد، خداوند بايد قدرت انجام خوارق عادات را از مرتاضان هندي هم بگيرد و نگذارد عدهاي از عوام فريب خورده و جذب آنها شوند. ثالثاً اصولا همه دعوا بر سر اين است كه چرا بايد بلامعارض بودن عمل مدعي نبوت را نشانة صدق او دانست. اگر (به شيوهاي كه در برهان صدر آمده است) به اين سوال چنين پاسخ داده شود كه: «چون عمل بلامعارض، موجب باور آنها و لذا (در صورت دروغگو بودن مدعی) فريب خوردنشان ميشود» ، آنگاه اين سوال پيش ميآيد كه: «مگر فقط عمل بلامعارض (معجزه) موجب باور و فريب خوردن مردم ميشود؟» اعمال خارقالعاده و شگفتانگيز مرتاضان و جوكيهاي هندي و جادوگران سرخپوست آمريكايي نيز بسياري از آدميان را فريب داده و ميدهد. به اين نكته مهم بايد توجه كرد كه آنچه موجب فريب خوردن آدميان در اين موارد ميشود، خارقالعاده بودن عمل است نه بلامعارض بودن آن، (بگذریم از اینكه اصولاً بلامعارض بودن شرطي است كه هرگز به معناي واقعي كلمه حاصل شدني نيست). با مبناي شهيد صدر (و به شيوهاي كه در استدلال او آمده است) ميتوان صدق مدعاي مرتاضان (مبني بر ارتباط آنها با ماوراءالطبيعه و حقانيت راه و روش آنها) را اثبات كرد، بدين صورت كه: «درست است كه اعمال شگفتانگيز و خارقالعاده مرتاضان به دلايل متعدد (و از جمله معارض داشتن) به خودي خود و فينفسه دلالت بر صدق مدعاي آنها نميكند و حقانيت اعتقادات و راه و روش آنها را نشان نميدهد، اما برحسب فهم متعارف ميتواند چنين باشد (و براي همين است كه هر روز عده بيشماري از مردم سراسر جهان و حتي افراد باسواد و تحصيلكرده با مشاهده همين اعمال شگفتانگيز جذب آئين آنها ميشوند). پس به همين مقدار، «اغراي به جهل حاصل شده است». بنابراين اگر استدلال صدر درست و معتبر باشد، بايد نتيجه بگيريم كه مرتاضان هندي هم در مدعاي خود صادقاند، چرا كه اگر صادق نبودند، خداوند قدرت انجام اين كارها را به آنها نميداد و يا از آنها سلب ميكرد تا موجب اضلال مردم نشود. از اينها گذشته، خداوند علاوه بر حكيم بودن، عادل و خيرخواه و مهربان هم هست، پس مطابق مبناي صدر و به اقتضاي برهان او نبايد قدرت ظلم و تجاوز و غارتگري را به كسي بدهد، چرا كه در اين صورت اولاً خودش عامل اصلي ظلم و ستم شده است و ثانياً حداقل بسياري از مردم عادي (در اثر جهل به قواعد عقلي و فلسفي و عدم دقت و نكتهسنجي در مباحث خداشناسي و جهانشناسي) از وجود ظلمها و بديها و شرور اخلاقي و انساني (به طور طبيعي و ناخودآگاه) عدم وجود خداي عادل و حكيم را نتيجه ميگيرند و گمراه ميشوند. اما ميبينيم كه در عالم واقع خداوند قدرت ظلم و تجاوز را به انسانها داده است. مطابق تفكر دينی براي حل اين مشكل گفته ميشود: خداوند براي امتحان انسانها (و يا به دلايلي كه شايد ما نتوانيم بفهميم) قدرتها و امكاناتي در اختيار آنها گذاشته است. آدميان ميتوانند از اين قدرتها و امكانات در جهت خير و نيكي استفاده كنند، اما اگر كسي در جهت كارهاي خلاف و يا ظلم و ستم به ديگران و يا فريب دادن مردم از آنها استفاده كند، مقصر خودش است و در حقيقت اوست كه مرتكب ظلم شده است نه خدا. همين سخن یا توجیه را در مورد معجزات و كارهاي خارقالعاده مدعيان نبوت و مرتاضان و ساحران و... هم ميتوان گفت. اين افراد با سوء استفاده از قدرتهايي كه خداوند به ايشان عطا كرده است، عدهاي را فريب ميدهند و گمراه ميكنند و در حقيقت عامل و مقصر اصلي فريب و گمراهي مردم همين مدعيان دروغگو هستند. از اين واضحتر مثال شيطان است. خداوند شيطان را آفريده و به او مهلت و اجازه داده است تا آدميان را وسوسه کند و فریب دهد. از طرفی میدانیم که بسیاری از آدمیان در اثر ضعف قوة عاقله و یا ضعف ايمان فريب شيطان را ميخورند و اين همه فجايع تاريخ در اثر همين وسوسه شدنها و فريب خوردنها رخ داده و ميدهد. آيا در اينجا ميتوان گفت كه خداوند خودش عامل اصلي همه اين گمراهيها و فجايع ناشي از آن در طول تاريخ است؟
__________________

البته ما به کسی در این دنیا درس نمی دهیم، اما خودمان هم حاضر نیستیم از شما "چشم آبی ها"، تنها بخاطر این که چشمهای خود ما "سیاه" است، درس بگیریم!
م.پ/پاسخ به تاریخ/۱۳۵۹
jafar007 آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول