دیالوگ های اصلی دختر و پسر فیلم
دیالوگ پخش شده از تلویزیون
دختر: دیشب با شامیتا دیدنت، درسته؟
برادر اینجا چیکار میکنی؟
پسر: من؟ حتما اشتباه میکنی. غیر از تو هیچ زنی پاش تو زندگی من باز نشده.
چی؟ این چه سوالیه از من میپرسی خواهر؟ من فکر کردم تو نقشه رو آماده کردی که اومدم.
دختر: جدی؟ پس این عکس چیه؟
کدوم نقشه برادر؟ چی میگی؟
پسر: آه! ببین این یه مجلس رقص بود و من تنها با اون رقصیدم. تازه به اصرار اون.
آه. ببین من دیشب دیدم که اثاثیه سیتا رو ریختن تو خیابون حالا اومدم باهم فکری کنیم باهاش.
دختر: توقع داری باور کنم؟
پسر: باور کن کارینا. من عاشق تو هستم.
آره خواهر. من عاشق کمک کردن هستم.
دختر: ببین شاهرخ من دوستت دارم و نمیخوام تو رو از دست بدم ولی...
ببین برادر اتفاقا من هم تو فکرش بودم ولی دست تنها کاری ازم ساخته نبود..
پسر: ولی نداره کارینا. منم تو رو دوست دارم، باور کن...اینم حلقه ازدواج. خواهش میکنم دستت کن!
دیگه دست تنها نیستی، بیا. اینم حلقه ازدواج سیتا که کنار خیابون افتاده بود. بده بهش و بگو ما کنارش هستیم.
دختر: شاهرخ به من قول بده دیگه با کسی نرقصی.
برادر به من قول بده همیشه دستت به کار خیر بره.
پسر: حتما عزیزم. قول میدم فقط با خودت برقصم و همیشه کنارت بمونم.
حتما خواهر. قول میدم فقط در کار خیر شرکت کنم تا روح پدر هم شاد باشه.
دختر: خیلی دوستت دارم شاهرخ.