نمایش پست تنها
قدیمی 11-13-2014, 00:13   #1
ali.amamverdi
سر پرست انجمن
 
ali.amamverdi آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: ****
نوشته ها: 60
تشکر: 0
تشکر شده 0 بار در 0 ارسال
پیش فرض اخبار سوریه در این تایپیک

بسم الله الرحمن الرحیم



معلم که زن جوانی است، کت و دامن بلند پوشیده و موهایش را با یک روسری سفید ساده پوشانده است.
از من می*خواهد که هویتش را فاش نکنم، چون می*تواند باعث دردسر شود. او در یک مدرسه در القابون کار می*کند، یکی از شهرک های اطراف دمشق که کنترل آن* حالا در دست یکی از گروه*های شورشی وابسته به ارتش آزاد سوریه قرار دارد.
تابستان گذشته توانستم از دمشق، که توسط نیروهای دولتی کنترل می*شود، عبور کنم تا با آنها ملاقات کنم. فرماندهان این گروه، مردان ریش دار و مسلمانان معتقدی بودند که می*گفتند خشونت گروه*های جهادی را محکوم می*کنند.
آنها می*گفتند که آماده اند تا پای جان برای نابودی بشار اسد و حکومتش مبارزه کنند و می*خواهند حکومتی مشابه ترکیه قرن بیست و یکم بسازند که دولتش تمایلات مشخصاً اسلامی داشته باشد. (این از نظر مخالفین )
مرگ در زمین بازی

غیرنظامیان بی*گناه همه روزه در میانه تبادل آتش در اطراف پایتخت سوریه گرفتار می*شوند

http://8pic.ir/images/iqc5ya5jofcf8yzwmhaf.jpg
معلم سخت تلاش می*کند تا صدایش نلرزد. او تعریف می*کند که هفته گذشته، در میانه زنگ تفریح صبح، دو بمب به مدرسه*اش اصابت کرده است.
نوجوان ۱۵ ساله*ای که در این حادثه کشته شد و همه افراد دیگری که مجروح شدند پسر بودند، چون نوبت آن*ها بود که برای بازی در آفتاب گرم پاییزی به حیاط مدرسه بروند.
در حالی که دود ناشی از انفجار محو می*شد، معلم که یک مسلمان شدیداً مذهبی است شروع کرد به دعا کردن برای کسانی که شاید کشته شده باشند. وقتی دود کنار رفت، او پسرانی که چند لحظه پیش برای زنگ تفریح به بیرون فرستاده بود را دید، که مرده یا زخمی در نزدیکی در مدرسه، روی زمین افتاده بودند.
بعد از اولین انفجار، که فاصله زیادی داشت و صدمه ای به آنها نزده بود، این افراد سعی کرده بودند بدوند و در ساختمان مدرسه پناه بگیرند. انفجار دوم در همین حین اتفاق افتاد.
صبح آن روز، او دو دانش آموز را بخاطر شلوغ کردن از کلاس بیرون کرده بود. آنها خواندن و نوشتن بلد نبودند، چون چهار سال بود که نتوانسته بودند به مدرسه بروند. حالا آنها در کنار هم در زمین بازی جان باخته بودند و عصر آن روز در کنار یکدیگر دفن شدند.
معلم به من می*گوید که هنوز برای آنها گریه نکرده است، هر چند گاهی دچار لرزه های شدید می*شود.
او با صدایی که هیچ گاه بلند نمی*شود، اما همیشه پر از خشم است، می*گوید: "بچه*ها چه کار کرده*اند که حقشان این است؟ آن*ها اسلحه ندارند."
او می*گوید نمی*داند که چه کسی مسبب است. او هم مانند بسیاری دیگر از مردم سوریه، از رفتار هر دو طرف این جنگ منزجر است.
او می*گوید: "وظیفه بشار اسد است که نگذارد پای کودکان به این جنگ کشیده شود. او باید بمباران مدرسه*ها را متوقف کند – ولی هر دو طرف باید دست از کشتن کودکان بردارند. آنها هیچ تقصیری ندارند. بزرگ*ترها جنگ را شروع کردند – و می*توانند به آن ادامه بدهند – ولی نمی*توانند از فرزندانشان برای پیش برد اهدافشان استفاده کنند."
به نحوه خبر رسانی هم دقت بفرمایید


'دوران دایناسورها'

خرابی های بر جای مانده از جنگ در شهر عدرا
http://8pic.ir/image...e8gjm03g5w3.jpg
آیا راهی برای پایان دادن به جنگ سوریه وجود دارد؟ در حال حاضر، یا دست کم در آینده کوتاه، نه.
این برای معلم ما و همه مردم سوریه که در این کابوس چهار ساله خونریزی گرفتار شده*اند، خبر بسیار بدی است.
سازمان ملل تخمین می*زند که نزدیک ۲۰۰ هزار نفر تا کنون کشته شده*اند. نزدیک ۱۱ میلیون سوریه ای، عملاً نصف جمعیت این کشور، مجبور به ترک خانه*های خود شده*اند. از این جمعیت، بیش از سه میلیون نفر از کشور فرار کرده*اند.
در طول یک سال و اندی که از آغاز تظاهرات های محلی در مارس سال ۲۰۱۱ تا تبدیل آن به جنگ خیابانی گذشت، مخالفان رئیس جمهور بشار اسد امیدوار بودند که ماجرا با سقوط سریع حکومتی که پدرش در دهه ۱۹۷۰ پایه گذار آن بود، پایان یابد.
روسای جمهوری* تونس، مصر و یمن مجبور به ترک قدرت شده بودند. در لیبی، معمر قذافی به قتل رسیده بود.
اسد هیچ گاه به اندازه رهبرانی که در سال ۲۰۱۱ سرنگون شدند منفور نبود، ولی بسیاری از سوریه ای ها از سرکوب و فساد خسته شده بودند.(اعترافات جدید دقت بفرمایید)
او دشمنانی داشت و مخالفانش در ابتدای تظاهرات ها خواهان اصلاحاتی بودند که وعده* آنها داده شده بود ولی هیچ گاه اجرا نشده بود – برخی از این افراد هدف شلیک نیروهای امنیتی قرار گرفتند.
ولی اسد دوام آورد و این، بدون میزانی از حمایت عمومی، ناممکن بود. "بهار عربی" برای حامیان او و دیگرانی که خواهان یک زندگی آرام بودند، بیشتر شبیه به یک شوخی تلخ بود.

محمد و خانواده اش پس از تصرف شهر توسط شورشیان، برای سه هفته با ترس در یک زیرزمین زندگی کردند
http://8pic.ir/image...ht5tsdx6xdu.jpg
حدود شش هفته پیش ارتش سوریه شهرک عدرا، در نزدیکی دمشق، را دوباره تصرف کرد. بسیاری از هواداران رئیس جمهور، اکثراً افرادی با مشاغل دولتی که در خانه*های ارزان*قیمت سازمانی زندگی می*کردند، ساکن این شهرک بودند. (یعنی به اعترفا خودشون طبقه متوسط سوریه بیشتر با اسد بودند)
در نبرد برای خارج کردن مجموعه*ای از گروه*های شورشی مسلح به رهبری جبهه نصرت از عدرا، این شهر صدمه زیادی دیده است.
محمد رجا مهاویش، نقشه بردار ۴۰ ساله، به مدت ۲۲ روز پس از تصرف شهر به دست شورشی ها در سال گذشته، به همراه همسر و فرزندانش و ۶۰ نفر دیگر، در زیرزمین یک مجتمع مسکونی حبس شده بود.
__________________
اخبار سوریه و عراق کلیپهای ان

http://www.aparat.com/video/video/li...sername/amaama


ali.amamverdi آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول